چرا توی رابطه ناسالم میمونیم؟ تا حالا شده به رابطههای قبلیت نگاه کنی و برات عجیب باشه که چجوری تونستی یه مدت طولانی رو توی اون رابطه ناسالم بمونی. شاید هم برات سوال پیش اومده که فلان دوستت چرا توی رابطهای مونده که به وضوح ناراحتش میکنه.
میدونی مثل اینه که یه شیشه کثیف جلوی چشماته و باعث میشه دیدن واقعیت پشت شیشه برات سخت باشه.
اکثر مواقع موندن در رابطه ناسالم،به خاطر عدم اگاهی نیست. توی اعماق وجود این افراد، صدایی وجود داره که بهشون میگه با حقیقت روبرو شو! اما بهخاطر ترسهای نهفته درونی، این کار براشون سخت و غیرممکن به نظر میرسه.
اینجا دلایل موندن توی رابطه ناسالم رو میگیم.
1. از تنها بودن میترسی و فرض میکنی که بودن با هر کسی بهتر از تنها بودنه
برای خیلیها ترس از تنها موندن و ندیدن ارزشهای خودشون، دلیل قدرتمندی برای باقی موندن توی روابطی هست که تاریخ انقضاشون گذشته.
اگرچه وقتی در رابطه ناسازگار هستی، بیشتر اوقات احساس تنهایی میکنی؛ چون به نوعی مورد توجه و محبتی که مطابق با نیازهات باشه، قرار نمیگیری.
2. رابطه ناسالم زخم قدیمی وابستگی رو باز میکنه و رها کردنش یک تهدید جدی به نظر میرسه (حتی اگه اینطور نباشه).
افرادی که توسط والدین ناسازگار بزرگ شدن یا نیازهای عاطفیشون در مرحله حیاتی رشد، برآورده نشده، به احتمال زیاد به سمت شریکی با ویژگیهای مشابه جذب میشن. صرفاً به این دلیل که احساس میکنن این رابطه و حسش براشون خیلی آشناست؛ طوری که انگار اون شخص رو از صد سال میشناسن.
اگر عشق رو با اختلافها و نوسانات شدید شناخته باشی، ممکنه بخشی از ناخودآگاهت همچنان امیدوار باشه که شاید این بار همه چی متفاوت باشه. بنابراین رها کردن این نوع رابطه، تهدیدی برای سیستم وابستگی تو هست؛ چون این کار تو رو مجبور میکنه از اون شناختی که از عشق داشتی رها بشی که ممکنه تنش و اضطراب زیادی رو به همراه داشته باشه. افرادی که سبک دلبستگی مضطرب دارن، ممکنه توی رها کردن یک رابطه ناسالم دچارسختی بیشتری بشن.
3. زمان و انرژی زیادی رو برای این رابطه گذاشتی و از شروع دوباره میترسی
هزینه هدر رفته به پدیدهای میگن که شخص، به خاطر زمان و انرژی که پای یک کار گذاشته توی ترک کردن اون کار، مردده. هزینه هدر رفته ممکنه ترک رابطه ناسالم رو سخت کنه.
اگر زمان و انرژی زیادی رو صرف رابطه کردی، بخشی از تو به دلیل ترس از شروع دوباره، در تلاشه تا اون رو ادامه بده.
4. به جای روبهرو شدن با شخصت واقعی شریکت، امیدوار به پتانسیلش هستی.
این امید که شریکت تغییر کنه، دستورالعملی برای ناامیدیه؛ همچنین توانایی تو رو در دیدن ردفلگها دچار مشکل میکنه.
وقتی به این امید هستی که شریکت تغییر کنه، شبیه اینه که نون خالی بخوری و انتظار طعم مرغ داشته باشی.
5. ارزش خودت رو به وضعیت رابطه، گره زدی
شاید به دلیل فرهنگ، تربیت خانوادگی یا مرحله فعلی زندگی، برای موندن توی رابطه، احساس فشار داشته باشی و در نتیجه حس ارزش خودت رو به وضعیت رابطه، گره زدی.
وضعیت رابطه، ارزش تو رو مشخص نمیکنه؛ همون طوری که شغل یا رشته تحصیلیت تو رو تعریف نمیکنه.
توی این حالت، نمیتونی تصمیماتی مطابق با ارزشها و نفع خودت بگیری؛ در نتیجه احتمال چسبیدن به فانتزیهات در مورد رابطه، حتی به قیمت آسیب زدن به خودت، بیشتر میشه.
6. نمیدونی در خارج از این رابطه، چه کسی هستی
اگر توی رابطه، هویت خودت رو از دست داده باشی، ممکنه توی رها کردنش، دچار مشکل بشی؛ چون نمیدونی که خارج از اون رابطه، چه کسی هستی.
7. شریک زندگیت از نظر عاطفی ازت سوء استفاده کرده باشه
اگر شریک زندگیت از نظر عاطفی ازت سوء استفاده میکنه؛ ممکنه غرایز خودت رو زیر سوال ببری و به خودت شک کنی.
شریکی که مرتباً تو رو تحت فشار قرار میده و گسلایتت میکنه، مسئولیت پذیری نداره و اغلب باعث میشه احساس کنی که تو اشتباه کردی؛ در نتیجه اگر چیزی توی رابطه اشتباه پیش بره خودت رو مقصر میدونی و تلاش میکنی خودت رو متقاعد کنی که مشکل تویی، نه رابطه.
8. طوری تربیت شدی که توی رابطه، بیش از حد تلاش کنی، حتی به قیمت نابود کردن خودت
اگر توی خونهای بزرگ شدی که توی اون اختلافهای شدید و غیرقابل پیشبینی وجود داشته؛ ممکنه نقش صلحساز و مراقب رو به عهده گرفته باشی یا شاهد این بودی که یکی از والدینت این نقش رو بر عهده گرفته و خودش رو فدا کرده.
در نتیجه یاد گرفتی که عشق باید با «به دست آوردن» و «جنگیدن» همراه باشه و اگر اینطور نباشه،واقعی نیست.
وقتی توی رابطه همین نقش رو بازی کنی، احساس میکنی که توی خونهای؛ چون این احساس برات آشناست.
اگر این الگوی رفتاری توئه؛ ممکنه برات رابطه عاشقانهای که نیازی به بازی کردن نقش نداری؛ کسل کننده باشه.
9. هورمون رو با سازگاری اشتباه گرفتی
اوایل رابطه هورمونهای زیادی وجود دارن و ممکنه احساس خوبش با سازگاری اشتباه گرفته بشه.
هورمونها، پایه و اساس وابستگی زودهنگام به یک فانتزی، به جای خود واقعی طرف مقابلت رو ایجاد میکنه. در نتیجه رها کردن رابطه به معنی اینه که باید با این واقعیت روبرو بشی که این فانتزی، واقعی نبوده.
10. به نوسانات رابطه معتاد شدی
در نوسانات این روابط، اوجها، بسیار بالا و افتها، بسیار پایینن.
شریکت گاهی باهات سرد و گاهی تند برخورد میکنه؛ بنابراین نمیدونی اوج بعدی کی هست؛ اما وقتی اتفاق بیفته احساس خاص و هیجان انگیزی رو تجربه میکنی. این بالا و پایینها اعتیادآورن و دلیل مشکل توی رها کردن یک رابطه هستن.
11. معتقدی که روابط سخت هستن و این فقط یک دوره سخت از رابطهست.
بله، رابطهها سخت هستن و نیاز به تمرین و تلاش دارن اما نباید انقدر سخت باشن.
یک رابطه نباید از تو بخواد که ارزشها یا احساساتت رو قربانی کنی. رابطه باید یک نیروی مطمئن وامن، توی زندگیت باشه نه یک منبع استرس یا قطع ارتباط با خود واقعیت.
مرتبط:
واقعا همینطوره ای کاش یبار برای همیشه تصمیم درست گرفته بشه
سخته،احساسات آدم بالا و پایین میشه و این ممکنه اذیت کننده باشه؛ اما شدنیه و ارزشش رو داره
فوق العاده بود
🤍🤍