قدرت هیچ کاری نکردن

هیچ کاری نکردن
| زمان تقریبی مطالعه: 4 دقیقه |

داستان هیچ کاری نکردن

تمساحذپیر لبه رودخانه شناور بود که یک تمساح جوان کنارش اومد.

من از خیلیا شنیدم که تو ترسناک‌ترین شکارچی،همه رودخونه‌ها هستیم. لطفاً به من راهت رو یاد بده.

تمساح پیر که از چرت بعدازظهری طولانی بیدار شده بود، با یکی از چشم‌هاش تمساح جوان رو نگاه کرد و چیزی نگفت و دوباره روی آب به خواب رفت.

تمساح جوان که احساس ناامیدی و بی احترامی می‌کرد، به سمت بالای رودخونه حرکت کرد تا چند گربه ماهی رو شکار کنه و با خودش می‌گفت: «بهش نشون می‌دم.»

توی آخرین ساعات روز، تمساح جوان، پیش تمساح پیر رفت و در مورد شکار فوق‌العاده‌ش براش تعریف کرد.

من امروز دو تا گربه ماهی چاق‌وچله گرفتم؛ تو چی گرفتی؟ هیچی؟ شاید اونقدر هم که می‌گن تو ترسناک نیستی.

تمساح پیر دوباره به تمساح جوان نگاه کرد و چیزی نگفت؛ چشماش رو بست و به شناور موندن روی آب ادامه داد.

تمساح جوان که بازهم نتونسته بود جوابی از تمساح پیر دریافت کنه، با عصبانیت تمام، یه بار دیگه شروع کرد به شناکردن و پیداکردن شکار.

بعد از چند ساعت جست‌وجو، تونست درنای کوچیکی رو شکار کنه و با لبخند به سمت تمساح پیر شناور، حرکت کرد و می‌خواست نشون بده یک شکارچی واقعیه.

وقتی تمساح جوان برگشت، تمساح پیر هنوز توی همون نقطه بود؛ اما یه چیزی عوض شده بود.

یک گاو خیلی بزرگی که فقط چند اینچ با سر تمساح پیر فاصله داشت، در حال آب خوردن بود.

تمساح پیر با حرکت خیلی سریع از آب بیرون پرید؛ دندوناش رو دور گردن گاو بزرگ فشرد و اون رو به زیر آب کشید.

تمساح جوان که حیرت زده شده بود، با پرنده کوچیک توی دهنش به سمت تمساح پیر شنا کرد و بهش گفت:

لطفاً…به من بگو…چطور…چطور…این کار رو کردی؟

تمساح پیر درحالی که دهنش پر بود، جواب داد:

هیچ کاری نکردم.

انجام کار VS حرف زدن

خیلی از ما فکر می کنیم که برای موفقیت باید به‌طور مداوم در حال ساختن، کارکردن، رشد و توسعه و ایجاد چیزهای بعدی و بعدی باشیم.

مشغول بودن و موفق بودن از یک خانواده نیستن.

ویروس مشغولیت افراطی

انسان ها از زمان‌های خیلی قبل (حداقل از قرن هفت یا هشت قبل از میلاد که زمانی که هومر پا روی زمین گذاشته)، در حال دست‌وپنجه نرم کردن با مشغله، بودن.

ادیسه داستان قوم عجیبی به نام لوتوس‌خوران رو روایت می‌کنه.

مردمی عجیب که در تمام طول روز لوتوس می‌خوردن و هیچ کار دیگه‌ای نمی‌کردن و عجیب‌تر از اون این بود که این مردم از زندگیشون، راضی بودن.

هومر می‌گه بعد از اینکه بعضی از او افراد ادیسه هم گل لوتوس خوردن، مثل لوتوس‌خوران شدن.

راضی، آروم و کمی بی‌حوصله

ادیسه که ترسیده بود، که  همه افرادش تحت تأثیر گل لوتوس قرار بگیرن و انگیزه‌ای برای برگشت به خونه نداشته باشن. دستور داد همۀ افرادی که تحت‌تاثیر قرار گرفتن، به کشتی ببندن و از اون جزیره فرار کردن.

جالبه که واکنشی که ادیسه به «هیچ‌کاری انجام ندادن» نشون داد، شبیه مدیرعامل شرکت‌ها، بنیان‌گذار استارتاپ‌ها و مربی‌هایی هست که امروزه باهاشون سروکار داریم.

معتادان کار سخت، هرچیزی رو که ممکنه به احساس رضایت اشاره داشته باشه، تحقیر می‌کنن.

به صورت کلی، همۀ دنیا ارزش رو براساس مشغله در مقایسه با کیفیت کار، اندازه‌گیری می‌کنن.

ما به صورت ناخودآگاه، ارزش یک فرد رو براساس ساعت‌هایی که کار می‌کنه، میزان کاری که باید انجام می‌‌ده و به طور خیلی ساده، اینکه آیا اون فرد مثل مرغ سرکنده از این‌ور به اون‌ور میدوئه یا نه، می‌سنجیم.

توی کتاب ۴ ساعت کار هفته از تیموتی فریس از این ایده به شوخی استفاده کرده و می‌گه :

اگه می‌خوای ارتقا شغلی بگیری، باید بیشتر مشغول به نظر بیای و از این‌ور به اون‌ور بدویی.

اما دیر یا زود، باید همۀ ما از خودمون بپرسیم که واقعاً مسئولیت و وظیفۀ ما چیه؟

اینه که بیشتر مشغول باشیم یا اینکه بیشتر تأثیر ایجاد کنیم؟

قدرت هیچ کاری نکردن

وقت گذاشتن برای انجام هیچ کاری، می‌تونه خیلی چالش‌برانگیز باشه، مخصوصاً در طول هفته کاری که ما به‌طور مداوم با جلسات، نوتیفیکیشن‌ها، تودولیست‌های دراز که روزبه‌روز هم زیاد می‌شن، روبه‌رو هستیم.

بنیان گذاران پرمشغله، روشی به اسم «هفته‌های فکر» به‌وجود آوردن.

دوره‌های هفته‌ای که شامل فکرکردن، کتاب خوندن و زندگی در خارج از دنیای کسب‌وکاری بود که اداره می‌کردن.

بیل گیتس، زمانی که مایکروسافت رو اداره می‌کرد، دو بار در سال رو به این هفته‌ها می‌رفت؛ نه به‌عنوان تعطیلات، بلکه دوره‌های زمانی واقعی که به هیچ‌کاری نکردن، اختصاص داشت.

گیتس اونقدر در مورد هفته‌های فکری خودش قاطع بود که خونواده، دوستان، کارمندان مایکروسافت، همه توی اون روزها ممنوع بودن.

بیل گیتس بیشتر موفقیت مایکروسافت رو به ایده‌ها و مفاهیم بزرگی نسبت می‌ده که توی هیچ کاری نکردن، پیدا کرده بود.

روش اجرای هیچ کاری نکردن.

نیازی نیست که توی این روش، خانواده و دوستات رو ممنوع کنی تا به هفته‌های فک کری بری.

مثلاً می‌تونی هرسال، یک هفته کامل از کارت مرخصی بگیری و به سفر بری؛ به دور از هرگونه فکری درباره رشد، نحوه انجام کارها و… .

اگه نمی‌تونی یه هفته کامل مرخصی بگیری و از کارت بیایی بیرون، می‌تونی از روش دیگه‌ای که می‌گیم استفاده کنی:

توی روزهای پنج‌شنبه، جمعه یا تعطیلات، از تمام تکنولوژی‌ها دوری کن.

مثلاً تلفن همراهت رو توی کمد بذار، لپ تاپ رو خاموش کن و زیر تخت بذار و از تماشای مداوم نتفلیکس خودداری کن.

با دور شدن از روزمرگی‌ها و هیچ‌کاری انجام ندادن، به مغزت فضای فکر کردن می‌دی.

توی این فضا، مغزت زمان داره که به ایده‌های جدید برسه و ایده‌های قدیمی رو بهبود ببخشه.

ممکنه موفقیتی که از این تمرین به دست میاری شبیه به موفقیت تمساح پیر باشه.

هرچند که ما با خودمون می‌گیم اگر کارها رو سریع‌تر انجام بدم، سریع‌تر به موفقیت می‌رسم.

ولی گاهی‌اوقات بهتره که چشمات رو ببندی و فقط شنا کنی و صبر کنی تا موقعیت‌ها و ایده‌های بزرگ، ظاهر بشن.

مرتبط:

عدم توانایی مدیریت زندگی و دروغ هایی که به خودمون میگیم

guest
0 دیدگاه ها
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
  • اکسیدو برای بهتر بودن
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x
پیمایش به بالا