بعضی از ما، یه وقتایی فکر میکنیم یه لورز به تمام معناییم. درواقع منتقد درونی بهت میگه لایق هیچ چیز خوبی نیستی.
افرادی که ما رو میشناسن در موردمون خوب حرف میزنن؛ همکارمون ازمون تعریف میکنه، تواناییهایی داریم که خیلی بارزن.با این حال احساس بازنده بودن میکنیم.
منتقد درونی چیه؟
توی این موقعیتها یه نقدکننده درونی توی وجودمون نشسته و خیلی سرسخت و مصممه.
آماده نشسته تا وقتی یکی از ما تعریف میکنه، شروع کنه به جنگیدن باهاش و اینقدر قدرتمنده که معمولاُ پیروز میشه.
این منتقد درونی مدام بهمون یادآوری میکنه که:
یادت نره تو مزخرفی، خیلی مسخرهای و فوقالعاده نفرتانگیزی.
این منتقد درونی هیچ چیزی رو نمیبینه و فقط و فقط میگه تو نفرتانگیزی.
حالا اصلا چرا این منتقد درونی وجود داره؟
برای اینکه به جواب این سوال برسیم باید برگردیم به گذشته.
فرض کن سلسله زندگی یه آدم به صورت زیر باشه:
پدر و مادری سخت گیر و انتقاد کننده داری؛ این والدین با خودشون هم درگیرن؛ از هم طلاق میگیرن؛ مادر این خانواده بعد از جدایی تقریبا مادری رو میذاره کنار و عصبانیتّهاش رو سر تو خالی میکنه؛ حوصله بزرگ کردن تو رو نداره.
توی این شرایط تو تبدیل به یه بچه تنها میشی. کلی خلا توی ذهنت وجود داره. مغز انسان، خلا رو دوست نداره؛ ناشناختهها رو دوست نداره؛ ترجیح میده جواب غلط وجود داشته باشه؛ اما خلا نباشه.
مغزت برای اینکه ازت محافظت کنه، اون تیکه های خالی رو با جوابهایی از قبیل اینکه اگه مامان بداخلاقه، چون تو بدی. اگه بابا شما رو ترک کرده، تقصیر توعه؛ تو بدی و…. پر میکنه. حالا تو یه منتقد درونی داری.
چرا منتقد درونی اینقدر بیرحمه؟
این منتقد درونی توی بچهگیت تموم تلاشش رو کرده ازت مراقبت کنه و به این خاطر که توی یه محیط دردناک رشد کردی، سعیشو میکنه تا بیشتر از این درد نکشی و بیشتر از این برات خلا به وجود نیاد. برای همین اینقدر بیرحمه و با جوابهایی که سالها پیش برای تو ساخته، رشد میکنه.
چجوری باید این منتقد درونی رو از بین ببریم؟
باید بدونیم که ما از قطعات مختلفی تشکیل شدیم و این منتقد درونی، کل ماجرای ما نیست. این بخشی از گذشته ماست که در جواب موقعیت خاصی که توش قرار گرفتیم، تشکیل شده.
اول از همه باید ازش تشکر کنیم؛ چون توی سنین کم، کار خیلی خوبی برای معنا بخشیدن به زندگیمون انجام داده. درواقع مسئول رسوندن ما به مرحله بعدی زندگیمون بوده.
کاری که منتقد درونی برای ما توی سن کودکی انجام داده خیلی هوشمندانه و ارزشمند بوده.
اما الان میتونیم از این بخش مفید ولی عمیقاُ اشتباه، خارج شیم.
و اینجوری باهاش حرف بزنیم:
ازت متشکرم. تو برای من کار جسورانهای انجام دادی و نیتت خوب بوده ولی الان کارت تموم شده و میتونی بری. از اینجا به بعد زندگی من رو توی خطر میندازی. وقتشه باهات خداحافظی کنم و واقعیت زندگی رو از دریچهای منصفانهتر بررسی کنم.
ما بد نیستیم؛ فقط اتفاقات بدی برای ما افتاده که سعی کردیم با سرزنش خودمون، منطقی جلوهش بدیم.
ما آدمای بدی نیستیم و سزاوار آینده وحشتناک هم نیستیم؛ما فقط از یه جای خیلی تاریک اومدیم.
مرتبط: