ما خونه هامون رو بهصورت مینیمال طراحی میکنیم، اما زندگیمون ( چه شخصی، چه حرفهای) شلوغ و بههمریختست که مشخصش جملههایی مثل «در حال حاضر وقت ندارم» و «نمی دونم با زندگیم دارم چیکار می کنم» می شه.
بلند شدن بااینهمه وزن روی شونه ها، کار سختیه.
زندگی مینیمالیستی
هنری دیوید ثورو میگه: «وقتی زندگی خودت رو ساده تر می کنی، قوانین جهان ساده تر میشه. نه تنهایی، تنها خواهد بود، نه فقر، فقر خواهد بود و نه ضعف، ضعف.»
برای اینکه متوجه بشی، اجازه بده داستان استیو جابز رو برات تعریف کنم؛ جاییکه جابز توی بدترین شرایط اپل به اپل برگشت و رویکرد مینیمالیستیش مسیر شرکت رو بهکلی عوض کرد.
قانون 30 درصد استیو جابز
توی سال ۱۹۹۷، اپل توی پایین ترین سطح خودش بود. بعد از موفقیت کوتاهی با مدل های اولیۀ مکینتاش، این شرکت شروع به معرفی خط تولیدی کرد که برخلاف مسیر اصلیش یعنی سادگی بود.
فروش در آستانۀ پایین ترین حد خودش بود.
توی جستجوی ناامیدانه برای یک سیستم عامل زیبا و مینیمالیستی، اپل تصمیم گرفت next و سیستم عامل unix رو بخره. همراه با خرید، هدیۀ غیرمنتظره ای هم ارائه شد:
هیئت مدیرۀ اپل، استیو جابز رو بهعنوان مدیرعامل موقت انتخاب کرد. جابز مصمم شد اپل رو به مسیر سادگی و مینیمالیستیش برگردونه.
جابز:
ما مسیر محصولاتی که میخواستیم تولید کنیم رو بررسی کردیم. 30% اون ها فوق العاده بودن و 70% اون ها یا “خیلی خوب” بودن یا واقعا نیازی به انجام اون ها نداشتیم.
جابز دربارۀ چیزهایی مثل چاپگرهای اپل و کلون مکینتاش صحبت میکرد (برنامهای فاجعهبار که به تولیدکنندگان شخص ثالث اجازه میداد از MacOS روی رایانههاشون استفاده کنن) باید اعتراف کنیم که این ها واقعاً چندان شبیه اپل به نظر نمیرسن.
IMac که توی سال ۱۹۹۸ عرضه شد، محصولی بود که اپل رو از چاه بیرون کشید. Imac که به عنوان یک راه حل زیبا و کاربردی برای نسل اول کاربران اینترنت به بازار عرضه شد و به پرفروش ترین رایانۀ شخصی توی جهان تبدیل شد.
به هر حال، آیپاد و آیفون بودن که اپل رو به غول امروزی تبدیل کردن. اولین آیپاد۵ گیگابایتی انقلابی توی عصر MP3 بود: «هزار تا آهنگ توی جیبت». آیفون که بیش از نیمی از فروش اپل رو تشکیل میده، نیازی به معرفی نداره.
– آیا جابز میتونست موفقیت این محصولات رو پیشبینی کنه؟ نه.
اما جابز تنها با تطبیق دوبارۀ اپل، باارزش هایی که قبل از رفتنش، اون رو عالی می کرد، تونست تمام استعدادهای اپل رو توی گروهی منسجم از مهندسها و طراحان جمع کنه و به وجود اومدن آیپاد و آیفون رو ممکن کرد.
روی 30% چیزهای “فوق العاده خوب” زندگیت تمرکز کن
رویکرد مینیمالیستی جابز ممکنه یک تصمیم شرکتی توی سطح کلان به نظر برسه؛ اما واقعاً اینطور نیست. این کار جابز توی زندگی تکتک ما قابل اجراست.
همهٔ ما پروژههایی داریم که بخش عمدهای از زمان ما رو میگیره و نتیجهٔ زیادی نداره.
همهٔ ما سرگرمی هایی داریم که بیش از حد زندگیمون رو اشغال میکنه.
هممون توی زندگی روابطی داریم که خیلی کمتر از اون وقت و احساسی که می ذاری، برات می ذارن.
این ها مشکلات منحصربه فرد یا نادری نیستن. چیزی که استیوجابز رو از بقیه متمایز می کنه، توانایی حذف «بسیار خوب» و «به اندازۀ کافی خوب» از زندگی هست و امکان تولید چیزهای «فوق العاده خوب» رو فراهم میکنه.
یک تمرین ساده که بهت کمک میکنه بفهمی اون چیزهای «فوق العاده خوب» چیه. فقط از خودت بپرس:
اگر بخوای ۷۰درصد روابطت رو به پایان برسونی، کدوم روابطت هستن؟
اگر بخوای ۷۰درصد پروژه هات رو رها کنی، کدوم پروژهها هستن؟
اگر بخوای زمان خودت رو 70 درصد کم کنی، چه کارهایی رو ترک می کنی؟
فقط با جوابهای صادقانه به این سؤالات می تونی با وضوح بیشتری تشخیص بدی که کدوم بخش از زندگیت بیشترین ارزش رو داره.
مینیمالیسم با حذف شروع میشه. وقتی از شر چیزهایی که سرعتت رو کم میکنه، خلاص بشی، میتونی شروع به جایگزین کردنش با چیزهایی که به رشدت کمک میکنه، کنی. بخش سخت اینه که بتونی چیزهایی رو که توی زندگیت «خیلی خوبه» رو رها کنی.
مرتبط:
- اگه میخوای یاد بگیری چطوری از اهداف جزئی که تو رو به هدف اصلیت نمیرسونه صرف نظر کنی، پیشنهاد میکنیم مقاله «اصل پارتو یا قانون 20/80» رو بخونی
- برای اینکه بتونی راه درست زندگیت و ۳۰ ٪ فوق العادت رو پیدا کنی ، مقاله « از کجا بدونم راه درست زندگی کدومه؟» رو بخون