یک رابطه خوب و عمیق با صحبت کردن ساخته می شه. اما نه هر نوع صحبتی…
قدرت کلمات
کلمات خیلی شگفت انگیزن. ما با کلمات فکر میکنیم، صحبت میکنیم و وقتی صحبت میکنیم،کارهای مختلفی انجام میدیم.
میتونیم بیان کنیم که کی هستیم و جهان رو چجوری میبینیم. با کلمات مذاکره میکنیم،ارزیابی میکنیم، قضاوت میکنیم. از کلمات برای سرزنش و ستایش استفاده میکنیم؛ برای سلام و خداحافظی استفاده میکنیم.
به طور خلاصه،ما از کلمات برای درک خودمون و دنیایی که توش زندگی میکنیم استفاده میکنیم. اما کار کلمات خیلی بیشترر از این حرفاست.
ما قادریم با کلمات، واقعیتهای اجتماعی که توش زندگی میکنیم رو بسازیم.
با کمک کلمات میتونیم اعتماد و محبتی که زندگی ما رو غنی میکنن،افزایش بدیم.
ما باید راههایی برای برقراری ارتباط، یاد بگیریم.
ساخت رابطه خوب و عمیق
ما با کلمات میتونیم جهان کسایی که برامون مهم هستن رو ببینیم. وقتی دو نفر نتونن باهم صحبت کنن و جهانهای هم رو ببینن، برقراری رابطهي عمیق و رضایت بخش رو از دست میدن.
به مکالماتی که اخیرا داشتی فکر کن. چقدر از این ارتباطات با احساس خوب و پرانرژی بوده و چندتاشون احساس اضطراب و بیحوصلگی بهت دادن یا حتی با تنش و دعوا تموم شدن؟
گفتگوهای خوب، اطلاعاتی رو در اختیار ما میذاره که برای خوب زندگی کردن بهش نیاز داریم. مکالمههای عالی، معنای مشترکی ایجاد میکنن که هم ما و هم روابط ما رو تغذیه میکنن و باعث ساخت رابطه خوب و عمیق می شن.
اغلب اوقات ما بدون فکر کردن صحبت میکنیم و همون چیزهایی رو که بارها با همین روش گفتیم رو میگیم.
گاهی ممکنه به صورت فیزیکی حضور داشته باشیم، اما ذهنمون یه جای دیگه باشه. وقتی طرف مقابلمون هم، همینکار رو میکنه، روابطمون دچار رکود میشه و مکالمههامون به جای اینکه شاداب باشه، ما رو خسته میکنه.
گفتگوهای خوب
راههای زیادی وجود داره که میتونیم مکالماتمون رو بهبود ببخشیم،اما یکی از موثرترین این فرایندها، شامل دو مرحله هست که بهت این امکان رو میده که با پارتنرت، هماهنگ شی و درعین حال معنای مشترکی ایجاد کنی:
قدم اول:
سوال پرسیدن
قدم دوم:
پذیرا بودن در مورد اون چیزی که طرف مقابلمون میگه.
سوال پرسیدن میتونه توجه ما رو هدایت کنه.
وقتی یک سوال صمیمانه میپرسیم تا واقعا طرف مقابلمون رو درک کنیم، مغزمون رو به سمتی هدایت میکنیم که بازتر و پذیرا تر باشه.
تحقیقات نشون دادن که مغزها برای هماهنگ شدن با مغزهای دیگه طراحی شدن.
وقتی یک سوال میپرسیم مغزمون رو به سمتی هدایت میکنیم تا به صورت پذیرا روی طرف مقابلمون، تمرکز کنه و احتمال اینکه که مغزمون با یه مغز دیگه هماهنگ بش هرو افزایش میده .
این هماهنگی به صورت ذاتی، تجربه ای لذت بخش و انرژی بخش هست و به ما کمک میکنه تا به وضعیت ذهنی بهینهتری برسیم.
شاید یه وقتایی خودمون یا عزیزانمون توی سیاهی گیر کرده باشیم و اینجا صحبت کردن عمیق و درک کردن میتونه مثل یه چشمهی نور باشه؛ اما برای اثر کامل، باید به صورت پذیرا، به حرف های طرف مقابلمون گوش بدیم، باید بتونیم دنیای طرف مقابلمون رو ببینیم، احساساتش رو درک کنیم و بدونیم اون هم مثل ما، آدمیه که قصه خودش رو داره.
اینکار میتونه چالش برانگیز باشه؛ چون وقتی ما خیلی خوب گوش میدیم، ممکنه چیزهایی رو بشنویم که ما رو تغییر بدن یا باورهامون زیرسوال بره؛ این یکی از اصلی ترین دلایلی هست که خیلی از مکالمات ما تا این حد بیاهمیت پیش میرن؛ ما نمیخواییم چیزهایی رو بشنویم که ممکنه باورهای ما رو زیر سوال ببرن یا دید ما رو نسبت به جهان و خودمون تغییر بدن؛ بنابراین ما سوال نمیپرسیم و به صورت پذیرا گوش نمیدیم.
راه نجات ما و کسایی که دوسشون داریم
پرسیدن سوال درست، در زمان درست و به روش درست، ابزار قدرتمندی برای بهبود مکالمات ماست که به شجاعت و مهارت نیاز دارن. پرسیدن سوال درست یکی از بهترین راههایی هست که برای بهبود مکالمات و ایجاد روابط رضایتبخشتره.
خیلی از ما، حتی خودمون نمیدونیم با چه چیزهایی دست و پنجه نرم میکنیم.
خیلی از اوقات ما یا عزیزانمون توی زمینههایی نیاز به کمک داریم که نمیدونیم و این آگاهی وقتی به دست میاد که به صورت عمیق باهم صحبت کنیم و پذیرا باشیم.
درک شدن احساسات، حس خیلی خوبی داره. خیلی از بحثها وقتی به وجود میان که به احساسات طرف مقالمون توجه نمیکنیم و حتی خیلی وقتها منتظریم حرفشون تموم شه تا بهشون راهحلهایی برای کمک بهشون بگیم؛ اما اولین قدم، فهمیدن و درک کردن احساساتشون هست.
مرتبط: