توی این بخش از کتاب «آن یک چیز» درمورد دروغ هایی که شنیدیم و باور کردیم صحبت میکنیم که میتونن ما رو گمراه و از مسیرمون دور کنن.
4.برابری یک دروغه
شعار: باب هاوک (نخست وزیر ایتالیا) میگه چیزهایی که از همه مهم ترن همیشه بلند ترین صدا رو ندارن
برابری ایده ی ارزشمندی اما توی دنیای واقعی هیچ چیزی با هم برابر نیست و باید توی انجام کارها اولویت بندی انجام بشه.
وقتی حس میکنیم همه کارهامون ضروری و مهمن و همه چیز رو برابر میبینیم . سعی میکنیم همه رو با هم انجام بدیمو فعالیتمون بیشتر میشه وسرمون شلوغ میشه.
یهو به خودمون میاییم میبینم زیر یک خروار کار خفه شدیم وهیچکدوم رو نمیتونیم درست انجام بدیم ولی حالا چجوری باید کارامون رو اولویت بندی کنیم؟
به قول هنری دیوید ترو ((پر مشغله بودن کافی نیست ، مورچه ها هم سرشون شلوغه. مساله اینه که سرمون به چی گرمه؟))
اینکه بنا به هر دلیلی صد تا کار رو انجام بدیم ارزشش کمتر از اونه که بنا به یه دلیل معنادار یک کار رو انجام بدیم.
یه عالمه کار برای هیچی
آدمایی که به جایی رسیدن برای کاراشون اولویت بندی دارن.
یعنی این آدما کارایی رو زودتر انجام میدن که بقیه انجام دادنشون رو عقب میندازن و کارهایی رو عقب میندازن یا حتی انجام نمیدن! که بقیه زود انجام میدن.
لیست انجام کارها طولانیست اما لیست موفقیت کوتاهه
حالا میخواییم بگیم لیست کارامون رو چجوری به لیست موفقیت تبدیل کنیم.
چجوری با اینهمه کاری که روی سرتون ریخته ،تصمیم بگیرید که توی هر لحظه چی از همه مهتره و باید اول اون رو انجام بدید.
پارتو راز یه اولویت بندی خوب رو کشف کرده
جوران میگه چیزهای مهم اندک و چیزهای جزیی بسیارررر
ریچارد کوخ توی کتاب 80/20 اصل پارتورو خیلی خوب توضیح میده که میگه بخش کوچیکی از تلاش هاتون منچر به بخش بزرگی از نتایجتون میشه.
مرتبط:
- اصل پارتو میگه 80% خروجی ها از 20% تلاش های ما حاصل میشه. با استفاده از این اصل میتونی اهداف جزئی که تو رو به هدف اصلیت نمیرسونه صرف نظر کنی… ادامهی مطلب در مقالهی “اصل پارتو”
یه مرحله بالاتر از پارتو
برای این مرحله میخوایییم که از اصل پارتو به صورت افراطی استفاده کنید.
یعنی اصل رو انقدر روی لیست کارهاتون انجام بدید که درنهایت فقط یک کار برای انجام دادن بمونه که اون کار میشه اولویت اول ما.
ایده های بزرگ
کوچک کنید سعی نکنید که سرتون رو شلوغ کنید
یه مرحله بالاتر برید وقتی چیزای مهم رو پیدا کردید ،بازم از خودتون بپرسید از بین اینا کدوم مهتره و اینکار رو ادامه بدید تا به یک کار برسید
نه بگید به هرکار دیگه ای که میتونید انجام بدید بگید “الان نه”
توی دام بازی “چک کردن” نیوفتید نباید توی دام این تفکر که هرکاری باید انجام بشه نیوفتید
کارها اهمیت یکسانی ندارن ورسیدن به هدف بستگی به انجام شدن یا نشدن مهمترین کارها داره بنابراین نقش اولویت بندی خیلی مهمه.
گاهی مهم ترین کار اونیه که اول انجام میدید، گاهی هم تنها کاری که میکنید.
در هر صورت مهم ترین چیز اینه که مهم ترین کار رو انجام بدید
5.مولتی تسک یک دروغه
به انجام چند کار به صورت همزمان میگیم.
شاید فکر کنیم اونایی که چند تا کار رو با هم انجام میدن خیلی شاهکارن و توی کاراشون همیشه فوق العادن.
اما تحقیقات نشون داده اونایی که چند تا کار رو با هم انجام میدن درکل عملکرد بدی دارن.
خیلیا مولتی تسکینگ رو مهارت خودشون میدونن و بهش افتخار هم میکنن واصلا اونو شیوه ی زندگیشون میدونن.
اما اصلا مولتی تسکینگ یه اصطلاح دروغه، چرا؟ چون اینکار نه بازدهی داره نه توی دنیای نتایج همیشه باعث پیروزی میشه
به قول استیو اوزل (( مولتی تسکینگ بدین معنی که میتونید همزمان به بیشتر از یک کار گند بزنید!))
عواقب انجام دادن چند تا کار مختلف با هم میشه اینکه غذا میسوزه، دوتا هواپیما روی یک باند فرود میان، به بیمار داروی اشتباه داده میشه و…
این تراژدی ها در واقع یه نقطه مشترک دارن و اونم اینه که آدما سعی میکنن چند تا کار رو با هم انجام بدن
ذهن آشفتت رو کنترل کن !
ذهن آشفته یه اصطلاح به معنی خیالباف، گیج و..ذهن آشفته بهمون میگه با مولتی تسکینگ داریم پیشرفت میکنیم اما واقعیت اینه که فقط خودمون رو داریم دیوونه میکنیم!
میدونستی حتی کامپیوترها هم چندتا کار رو با هم انجام نمیدن؟
در واقع سرعت انجام کارها توی کامپیوتر انقدر بالاست که دچار این توهم میشیم که داره چند تا کار رو با هم انجام میده.
ژانگولری یه توهمه
ژانگولری پرتاب همزمان چند تا توپ با هم نیست ،فقط برای بیننده این توهم ایجاد میشه، اما درواقع هر توپ مستقل از توپ دیگه و به صورت پشت سرهم با روند گرفتن_انداختن_گرفتن_-انداختن…
که پژوهشگرا بهش میگن “تغییر وظیفه”
وقتی از یه کاری به یه کار دیگه تغییر وضعیت میدیم در واقع دوتا اتفاق میوفته:
- یکی اینکه باید تصمیم به تغییر کار بگیریم(که معمولا سریع اتفاق میوفته).
- بعدی اینه که باید توی ذهنمون قواعد انجام اون کار جدید فعال بشه (که قاعدتا زمان بیشتری صرف میکنه).
تغییر وضعیت بین دوتا کار ساده مثل تلویزیون دیدن و تا کردن لباس ها سریع اتفاق میوفته و تقریبا هیچ زحمتی نداره.
حالا میخوایم بگیم وقتی همزمان دوتا کار رو با هم انجام میدیم توی مغزمون چه اتفاقی میوفته؟
توی این حالت مغز ما اون دوتا کار رو مجزا از هم انجام میده ؛ مغزمون این دادهها رو توی قسمتهای مختلف پردازش میکنه.
واسه همینه که ما، هم میتونیم راه بریم هم حرف بزنیم
اما نکته اینه که واقعا روی هردوتا کارمتمرکز نیستیم.
با ضررای مولتی تسکینگ آشنا شو
۱_درسته که ذهنمون ظریفیتش بالاست ولی وقتی برای چند کار تقسیمش میکنیم از لحاظ کارایی و زمانی باید هزینهی بیشتری پرداخت کنیم.
۲_کارای نیمه کارهی زیادی روی هم جمع میشه.
۳_ اگر ذهنمون بین ۲ تا فعالیت رفت و آمد داشته باشه ، صدم ثانیههای تغییر وضعیتمون روی هم جمع میشن وبه طور میانگین ۲۸ درصد زمانی رو که کار میکنیم بابت مولتی تسکینگ به هدر میدیم!
۴_دیگه نمیتونیم تخمین بزنیم کارامون چقدر طول میکشه و معمولا هم اگه اینکار رو بکنیم خیلی بیشتر از وقتی که واقعا لازمه، تخمین میزنیم.
۵_ اشتباهاتمون بیشتر میشه و تصمیمات بدی میگیریم.
۶_دچار استرس بیشتری میشیم.
حالا چرا اصلا ما مولتی تسک رو انجام میدیم؟
چون معتاد لذت انجام مولتی تسکینگ میشیم و اگه فقط یه کار رو انجام بدیم حوصلمون سر میره.
حتی این مولتی تسکینگ و حواسپرتی ناشی از اون، باعث کم شدن کیفیت زندگی شخصیمون هم میشه.
مرتبط:
آرتور دیو کرنشاو میگه که: کسایی که هر روز باهاشون زندگی میکنیم و کار میکنیم ،شایستگی توجه کامل ما رو دارن ، ولی وقتی بهشون ناقص توجه میکنیم، یا زمان ناقصی رو براشون صرف میکنیم، منجر به ضربه خوردن به روابطمون میشه.
در آخر هم یادتون باشه که پرت شدن حواس یه چیز طبیعیه. وقتی حواسمون پرت میشه نباید احساس بدی داشته باشیم، چون هرکسی ممکنه حواسش پرت بشه.
6.زندگی منظم یک دروغه
یک از شایع ترین افسانه های فرهنگ ما: انضباط شخصیه
خیلیا فکر میکنن آدم موفق یه آدم خیلی منظمه اما این یک دروغه!
فقط کافیه اونقدری منظم باشیم که یک عادت شکل بگیره و کنترل امور رو دستمون بگیریم.
منضبط بودن یعنی چی؟ یعنی تلاش کنیم به خودمون یاد بدیم که به یه روش خاصی عمل کنیم.
شخص منظم کیه؟ کسیه که عادت های انگشت شماری رو توی زندگیش جا بندازه.
کارسخت ایجاد عادته؛ عادت، کار رو آسون میکنه!
نظم انتخابی
یعنی همه ی انرژیمون رو سمت یه نظم خاص هدایت کنیم که تبدیل به یه عادت بشه.
با اینکار علاوه بر اینکه به مقصدی که میخوایم میرسیم ؛ یه پاداش دیگه هم داره که اون اینه که زندگیمون ساده و تر و تمیز میشه
با قانون نظم انتخابی مجوز بی نظمی توی بقیه موارد ،برامون صادر میشه!!
نکته ی آخر هم این که برای رسیدن به هدف نیاز نیست منضبط باشیم چون رسیدن به هدف به انجام کارهای درست و انجام اون ها به درستی بستگی داره.
7.ارداه یک دروغه
خواستن، توانستن است؟
ممکنه با این ضرب المثل فکر کنیم هروقت که اراده کنیم میتونیم یه کاری رو انجام بدیم؛ اما این یک دروغه!
خیلی وقتا با وجود این که یه چیزی رو خیلی زیاد میخواییم و براش تلاش های زیادی هم میکنیم ولی بهش نمیرسیم.
چرا؟ بی اراده ایم؟ ضعیفیم؟
نه هیچکدوم از اینا نیست ؛ دلیلش اینه که اراده یه منبع محدوده اما قابل شارژ داره ؛ درست مثل باتری گوشی
برای استفاده از اراده در طول روز باید اونو مدیریت کنیم.
بذارید براتون یکم بیشتر توضیح بدم
هرکاری رو که براساس اراده انجام میدیم یه سناریو برد_باخت ایجاد میشه؛ یعنی اگه یه سناریو منجر به رسیدن به هدف بشه احتمال اینکه توی سناریو بعدی شکست بخوریم بیشتر میشه.
چرا؟ چون از منبع اراده استفاده کردیم و ارادمون کمتر شده.
مثلا اگر روز سخت و پرکاری داشته باشیم احتمال اینکه آخرشب رژیممونو به هم بزنیم خیلی بیشتر میشه.
چجوری ارادمون رو بیشتر کنیم؟
بهترین کاری که میتونیم بکنیم اینه که به معنای واقعی ذهنمون رو تغذیه کنیم، یعنی داشتن یه تغذیه مناسب همراه با استراحت های کوتاه به تمدید نیروی اراده کمک میکنه.
یه سری چیزا ارادمون رو تحلیل میبره
_انجام رفتارهای جدید
_مقاومت در برابر وسوسه ها
_سرکوب کردن عواطف
_کنترل خشم
_سرکوب کردن واکنش های لحظه ای
_آزمون دادن
_تلاش برای تحت تاثیر قرار دادن بقیه
_کنار اومدن با ترس ها
_انجام کاری که از اون لذت نمیبریم
_انتخاب کردن پاداش های دراز مدت به جای کوتاه مدت
باید به ارادمون احترام بذاریم، وقتی ارادمون توی اوجه مهم ترین کارهامون رو انجام بدیم.به بیان دیگه برای انجام کارهای مهم زمانی از روز که شایستش هست رو بهش اختصاص بدیم.
مرتبط:
- 5 هدف توی زندگی که باعث شادی میشه: احساس مثبت و لذت، دستاورد، روابط، تعهد و معنا که تعهد و معنا از همشونن مهمتره… ادامه ی مطلب در “بخش چهارم کتاب آن یک چیز“
- اینکه بنا به هر دلیلی صد تا کار رو انجام بدی ارزشش کمتر از اونه که بنا به یه دلیل معنادار یک کار رو انجام بدی. باید کارها رو اولویت بندی کرد… ادامهی مطلب در “بخش دوم کتاب آن یک چیز :دروغ ها”
- برای پایبندی به اهدافت باید باورهاتون تغییر بدی، اول از همه تصمیم بگیر که کی میخوای باشی و در راستای پیشرفت به خودت ثابت کن و هدیه بگیر…ادامه ی مطلب در مقاله ی “پایبندی به اهداف”
8.زندگی متعادل یک دروغه
ما فکر میکنیم تعادل چیزیه که در نهایت بهش میرسیم ! اما در واقع کاریه که به کرات انجام میدیم.
زندگی تمام و کمال ،با اختصاص دادن زمان و توجه کافی به مهمترین کارها به دست میاد.
علاقه به تعادل یه چیز طبیعیه ما حتی با فکر به اینکه برای هرکاری یه وقتی داشته باشیم و به همه ی کارها برسیم هم آروم میشیم پس نگران تعادلگرا بودنتون نباشید فقط باید مدیریتش کنید.
زندگی متعادل یعنی باید بدونیم کی از خط میانی دور بشیم و کی بهش نزدیک بشیم.
زندگی برام نمونده
فعالیت های افراطی رو اگر مدیریت نکنیم زمان رو هدر میدیم.
یعنی اگر خودمونو غرق کار کنیم و از نقطه میانی دور بشیم نمیتونیم زندگی کنیم یا اگر خودمون رو فقط سرگرم زندگی شخصیمون کنیم هم همین اتفاق میوفته.
زمان منتظر هیچکس نمیمونه
اگر خیلی افراطی روی یک مسئله کار کنیم و کارهایی که باید انجام بدیم رو به تعویق بندازیم ؛شاید هیچوقت زمان انجام دادنشون نرسه.
مرتبط:
- : وقتی تصمیم به شروع یک عادت مگیریم و رویای تغییر زندگیمون رو میبینیم، معمولا هیجان وجودمون رو فرا میگیره اما رفته رفته اهمال کاری میکنیم…ادامهی مطلب در مقالهی “اهمال کاری ممنوع”
خب اگر رسیدن به تعادل دروغه پس باید چیکار کرد؟
برای جوابش تعادل متقابل میاد وسط
یعنی اونقدری توی مسیر پیش نریم که نتونیم برگردیم یا اونقدری برای چیزی زمان نذاریم که وقتی به چیزای دیگه رو کردیم ببینیم همشون از دست رفتن.
مسئه این نیست که از تعادل خارج بشیم یا نه؛ مسئله اینه که طولانی مدت یا کوتاه مدت؟
توی زندگی کاریمون مجبوریم گاهی اوقات برای مدت طولانی از تعادل خارج بشیم ولی باید اون رو کنترل کنیم تا به سمت افراط نره و همینطور زندگی شخصیمون.
در واقع مسئله ی تعادل همون مسئله ی اولویت بندی هست ، باید اجازه بدیم امور مهم اولویتمون باشن (هم کار و هم زندگی شخصی)
9.”ایده ی بزرگ بد است” یک دروغه
معمولا وقتی حرف از ایده های بزرگ میشه میگیم سخته، پیچیدست، وقت گیره و تهش کلا میگیم نمیشه و بیخیالش میشیم.
اگر از ایده های بزرگ بترسید، احتمالا یا از انجامش پرهیز میکنید یا با دست خودتون نتایج زحماتتون رو خراب میکنید.
خواسته های کوچیک و مسیرهای کوتاه حس امنیت میدن واسه همین ما ترجیح میدیم انتخابشون کنیم.
سوال: حد و مرز توانایی هات رو میدونی؟حد و مرز توانایی هات کجاست؟
حد و مرز روی نقشه هاست
هیچ حد و مرزی برای توانایی ها و افکارمون نیست.
هممون در طول شبانه روز یه زمان مشخص داریم و تلاش کردن هم چیز عجیب و پیچیده ای نیست.
پس چیزی که اینجا اهمیت داره فعالیت هایی هستند که توی اون زمان مشخص انجام میدیم که منشا این فعالیت ها فکر و ذهن ماست؛ پس هرچقدر بزرگتر فکر کنیم فعالیت های بزرگ تر انجام میدیم و در نتیجه ، نتیجه های بزرگ تری میگیریم.
اینکه کاری رو همیشه به یه صورت انجام بدیم باعث نمیشه اونکار بهتر و بهتر انجام بشه، وقتی از تغییر و فکرای بزرگ بترسیم در واقع یه سقف مصنوعی برای اوج گیریمون میسازیم.
حد نهایی افکار بزرگ
رسیدن به حد نهایی حالا حالا ها اتفاق نمیوفته و به احتمال زیاد همه ی عمرمون رو درحال پیشرفت باشیم؛پس هیچ حد و مرزی رو نباید تعیین کنیم و فقط توی مسیرمون حرکت کنیم.
از ایده ی بزرگ نترس از متوسط بودن بترس، از هدر دادن بترس . بدون که بزرگ فکر کردن به معنای نبودن هیچ شک و تردیدی نیست، به معنای جلو رفتن همراه اون هست.
مرتبط: