جنگیدن با باورهای غلط

باورهای غلط-باورهای کهنه-اکسیدو
| زمان تقریبی مطالعه: 4 دقیقه |

سوال اینه که چطوری با باورهای غلط بجنگیم؟ چطوری عقاید خودمون رو بیان کنیم تا طرف مقابلمون گارد نگیره و حرف‌هامون رو بشنوه و بهشون فکر کنه؟

چطوری عقایدم رو بیان کنم؟

اگر روی موضوعی تعصب داشته باشی و فکر کنی چیزی که داری فکر می‌کنی کاملاً درسته؛ احتمالاً هیچ واقعیتی نمی‌تونه نظرت رو عوض کنه.

لئو تولستوی میگه:

سخت‌ترین موضوعات رو می‌تونیم برای کند ذهن‌ترین آدم‌ توضیح بدیم اگر قبلاً هیچ ایده‌ای از اون مسئله نداشته باشه؛ اما ساده‌ترین چیز رو نمی‌تونیم برای باهوش‌ترین آدم روشن کنیم اگر قاطعانه فکر کنه که از قبل موضوع رو می‌دونه.

چرا واقعیت‌ها نظر ما رو تغییر نمی‌دن؟ و چرا کسی ممکنه به یک باور غلط یا نادرست ادامه بده؟

منطق باورهای غلط

آدم‌ها برای بقای خودشون نیاز به دید نسبتاً دقیقی از جهان دارن. به نظر می‌رسه که انسان‌ها تمایل عمیقی به تعلق دارن.

جیمز کلیر توی کتاب عادت‌های اتمی، می‌گه:

انسان‌ها حیوانات قبیله‌ای هستن. ما می‌خوایم خودمون رو با بقیه هماهنگ کنیم، با بقیه پیوند برقرار کنیم و احترام و تأیید هم سن و سال‌هامون رو به دست بیاریم.

چنین تمایلاتی برای بقای ما ضروریه.

اجداد ما توی قبایل زندگی می‌کردن.

جدا شدن از قبیله یا بدتر از آن، اخراج از قبیله، حکم اعدام بود.

درک حقیقت یک موقعیت، مهمه، اما باقی موندن توی یک قبیله هم مهمه.

در حالی که این دو خواسته اغلب با هم خوب عمل می کنن، گاهی‌اوقات هم با هم تضاد پیدا می‌کنن.

توی خیلی از شرایط، ارتباط اجتماعی درواقع برای زندگی روزمره‌ت مفیدتر از درک حقیقت یک عقیده خاصه.

استیون پینکر، روانشناس دانشگاه هاروارد، اینجوری می‌گه:

افراد بر اساس باورهاشون مورد پذیرش یا محکوم شدن قرار می‌گیرن، عملکرد ذهن اینه که باورهایی داشته باشه که بیشترین طرفدار‌ها رو دارن؛ نه باورهایی که به احتمال زیاد درستن.

ما همیشه مسائل رو باور نمی‌کنیم به این خاطر که درستن؛ گاهی اوقات چیزهایی رو باور می‌کنیم که باعث می‌شن درنظر افرادی که بهشون اهمیت می‌دیم خوب به نظر برسیم.

کوین سیملر می‌گه:

اگر مغز پیش‌بینی کنه که برای پذیرش یک باور خاص پاداش دریافت می‌کنه، خیلی خوشحاله که این کار رو انجام بده و تاحدود زیادی براش مهم نیست که این پاداش از کجا میاد.

باورهای غلط می‌تونن از نظر اجتماعی مفید باشن حتی اگه در واقعیت اینجوری نباشن.

میتونیم اینجوری بگیم که:

ذات و واقعیتش غلطه اما از نظر اجتماعی درسته

آدم‌ها معمولاً دوستان و خانواده رو به‌جای حقیقت انتخاب می‌کنن.

حقایق نظر ما رو تغییر نمی‌دن؛ دوستی‌ها این‌کار رو می‌کنن. متقاعد کردن یک نفر برای تغییر عقیده درواقع متقاعد کردنش برای تغییر قبیله‌ست.

اگر اون‌ها اعتقادات خودشون رو رها کنن، در خطر از دست دادن قبیله هستن.

نمی‌تونی انتظار داشته باشی کسی نظرش رو تغییر بده، ‌اگر بعدش توسط جامعه‌ش از بین می‌ره؛ مگر اینکه بهشون قبیله جدیدی برای رفتن بدی.

هیچکس نمی‌خواد نظرش رو تغییر بده اگر نتیجه‌ش تنهایی باشه.

راه تغییر افکار مردم اینه که باهاشون دوست بشی، اون‌ها رو وارد قبیله خودت کن.

حالا اون‌ها می‌تونن باورهاشون رو بدون خطر رها شدن از نظر اجتماعی تغییر بدن.

تفاوت یا فاصله؟

این تفاوت‌ها نیست که باعث دشمنی و نژادپرستی می‌شن؛ بلکه فاصله‌ها و عدم درکه.

به قول آبراهام لینکلن:

من اون مرد رو دوست ندارم پس من باید بهتر بشناسمش

واقعیت‌ها نظر ما رو تغییر نمی‌دن. دوستی‌ها این کار رو انجام می‌دن.

چرا ایده‌های نادرست ادامه دارن؟

دلیل اینکه ایده‌های بد همچنان به حیات خودشون ادامه می‌دن اینه که مردم در موردشون صحبت می‌کنن.

سکوت برای هر ایده‌ای مرگشه. ایده‌ای که هیچوقت گفته یا نوشته ‌نشه با مرگ اون فرد می‌میره.

ایده‌ها تنها زمانی قابل یادآوری هستن که تکرار می‌شن.

وقتی تکرار می‌شن، تبدیل به باور می‌شن.

درواقع آدم‌ها ایده‌ها رو تکرار می‌کنن تا نشون بدن بخشی از همون گروه اجتماعی هستن.

اما نکته مهمی که اکثر مردم ازش غافل هستن اینه که:

وقتی از ایده بد شکایت می‌کنن هم، درواقع درحال تکرارش هستن.

هرچی بیشتر یک ایده بد رو تکرار کنی،‌ احتمال اینکه مردم باورش کنن، بیشتره.

بهترین کار برای ایده‌های بد، سکوته

باید زمانت برای حمایت از ایده‌های خوب صرف بشه تا از بین بردن ایده‌های بد.

وقتت رو برای توضیح اینکه چرا ایده‌های بد، بد هستن تلف نکن.

بهترین اتفاقی که می‌تونه برای یک ایده بد بیفته اینه که فراموش بشه و بهترین چیزی که می‌تونه برای یک ایده خوب اتفاق بیفته اینه که به اشتراک گذاشته بشه.

به قول تایلر:

تا حد امکان زمان کمتری رو صرف صحبت کردن درباره اشتباه دیگران کن.

به ایده‌های خوب غذا بده و اجازه بده ایده‌های بد از گرسنگی بمیرن.

البته این به این معنا نیست که اشاره کردن به یک خطا یا انتقاد از یک ایده بد هیچوقت مفید نیست.

هدف از بحث چیه؟

اما باید از خودت بپرسی: «هدف چیه؟»

چرا در وهله اول می‌خوای از ایده‌های بد انتقاد کنی؟

احتمالاً به این دلیل که فکر می‌کنی اگر افراد کمتری بهش باور داشته باشن، دنیا وضعیت بهتری خواهد داشت.

به عبارت دیگه فکر می‌کنی اگر مردم نظرشون رو در مورد چند موضوع مهم تغییر بدن، دنیا بهتر می‌شه.

اگر هدفت تغییر دادن افکاره؛ انتقاد از طرف مقابل بدترین راهه.

اکثر مردم برای برنده شدن بحث می‌کنن، نه برای شنیدن.

وقتی توی این موقعیت قرار می‌گیری اول این سوال تیاگو فورتی رو جواب بده:

آیا برای ادامه گفت‌وگو حاضری برنده نشی؟

یادته نره که برنده توی بحث برابر با شکستن واقعیت طرف مقابلته؛ از دست دادن واقعیت دردناکه؛ پس باید باهاش مهربون باشی،‌ حتی اگه حق با توعه.

اینجور مواقع ما انقدر درگیر پیروزی می‌شیم که یادمون می‌ره هدف از این صحبت، برقراری ارتباط با طرف مقابل و دوستیه.

اول مهربون باش بعد درست صحبت کن.

مرتبط:

guest
0 دیدگاه ها
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
  • اکسیدو برای بهتر بودن
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x
پیمایش به بالا