روی چیزهایی که میخوای، تمرکز نکن، این کار فقط به ناراحتیت اضافه میکنه.
هرچه بیشتر روی اون چیزی که نداری تمرکز کنی، احساس پوچی بیشتری میکنی؛ چون این کار همون دستوپا زدن توی کمبودهاته.
وقتی روی چیزی که میخوای تمرکز میکنی، چیزهایی که نداری بهت یادآوری میشه و این کار به احساس خلأ منجر می شود.
بهدنبال این احساس، خیلیها سعی میکنن این خلاها رو با پول بیشتر، ماشینهای گرون قیمتتر، و پارتنرهای پنهونی پر کنن.
ممکنه که توی اون لحظه احساس خوبی داشته باشن؛ اما این احساس خوب، موقتیه و بعد از مدتی نه تنها ناپدید میشن، بلکه احساس پوچی بیشتری ایجاد میکنن.
بهجای این کار، باید روی چیزهایی که داری، تمرکز کنی و از این منابع برای برآورده کردن نیازهای مهم خودت استفاده کنی.
هرچی بیشتر نیازهای خودت رو برآورده کنی، بیشتر احساس رضایت پیدا میکنی.
اصل سازگاری هدونیک
تا حالا شده برای خودت یک هدف تعیین کنی و برای رسیدن بهش تلاش زیادی کنی؛ اما وقتی بهش رسیدی، فقط برای یک مدتکوتاه، احساس سرخوشی و خوشحالی رو داشتی و بعدش انگار هیچ اتفاقی نیفتاده؟
مثلاً برای رسیدن به یک موقعیت شغلی، خیلی تلاش کردی و وقتی بهش رسیدی، حتی جشن بزرگی هم گرفتی؛ اما بعد از مدتی، حتی صبحها برای رفتن به سر اون کار، به زور از خواب بیدار میشی.
دارم دربارهٔ سازگاری صحبت میکنم.
اگرچه که نقش بسیار مهمی توی بقای ما ایفا کرده، اما به میل سیریناپذیر ما هم کمک کرده.
نام علمی این پدیده، اصل سازگاری هدونیکه.
اصل هدونیک تمایل ما رو برای سازگاری سریع با تغییرات مثبت زندگیمون تعریف میکنه؛ که توی طولانی مدت به کاهش احساس رضایت از زندگی منجر میشه.
این اصل توضیح میده که چرا اکثر مردم دائماً دنبال کارهای جدیدی برای تحریک و رضایت بیشتر هستن.
کار جدیدی که قبلاً شروع کردن، عادی شده؛ بنابراین به لذتی جدید نیاز دارن.
فلسفه چرخه میل و ملال شوپنهاور هم همین مسيله رو بیان میکنه.
دکتر توماس گیلویچ، استاد روانشناسی توی دانشگاه کرنل، بهترین توضیح رو برای این موضوع ارائه داده و گفته:
یکی از دشمنان اصلی شادی، سازگاریه؛ چیزهای جدیدی که برای ما جذابن؛ اما بعد از مدتی با اونها سازگار میشیم.
خیلی از افراد این پدیده رو تجربه میکنن؛ اما خودآگاهی برای درک اینکه مسئول این نابودی خودشون هستن، ندارن.
هرچی بیشتر روی چیزهایی که نداری تمرکز کنی، احساس محرومیت و پوچی بیشتری میکنی.
تمرکز روی چیزی که میخوای، یک یادآوری مداوم از اون چیزیه که نداری، هست. این باعث میشه که توی وضعیت خلا بمونی.
با خواستن بیشتر، همه چیزهایی که از قبل داری رو نادیده میگیری.
راهکار
توی سال ۱۹۴۳ ابرهام مزلو، یک روانشناس آمریکایی، تئوریای برای توضیح انگیزه انسانها ارائه داد:
مزلو نظریۀ خودش رو هرم نیازها نامگذاری کرد.
هرم مزلو شامل پنج طبقه از نیازهای انسانیه که با سلسله مراتبی چیده شده.
این تئوری میگه که انسانها، چندین نیاز اساسی دارن و در رأس این نیازها، خودشکوفایی و خودانگیزشی قرار داره که برای رسیدن به این رأس، نیازهای قبلی براورده بشه.
نکتهای که می خوام بهش اشاره کنم، اسم این نظریهست.
اسمش هرم نیازهای مزلوست؛ یعنی نیازهای تو مهم تر از خواستههات هستن؛ یعنی وقتی نیازت برآورده میشن، احساس رضایت بیشتری نسبت به زمانی که خواستههات برآورده میشن داری؟
برآورده کردن خواستهها فقط برای مدت کوتاهی، احساس خوبی بهمون میدن؛ بعد از اون باید بری دنبال یه چیز جدید و بیشتر؛ تا احساس رضایت بیشتری داشته باشی.
این به این معناست که باید روی نیازهات تمرکز بیشتری داشته باشی.
یعنی از چیزهایی که داری، برای برآورده کردن نیازها استفاده کنی.
چیزی که قراره روش تمرکز کنی، همون چیزیه که از قبل داری؛
بهعبارت دیگه باید سپاسگزار باشی.
اگر میخوای احساس رضایت بیشتری داشته باشی، باید نیازهات رو براساس اهمیت و فوریتشون اولویتبندی کنی و از چیزهایی که داری، برای برآورده کردن اونها استفاده کنی.
این تنها راهیه که میتونی خلاهای زندگی رو پر کنی و خوشحال باشی.
مرتبط:
- اگر میخوای اون کاری که واقعا دوست داری رو پیدا کنی، مقاله «میخوای چه رنجی رو توی زندگی تحمل کنی؟» اکسیدو رو مطالعه کن.
-
- معمولا ارزش افراد رو بر اساس اینکه، آیا مثل مرغ سرکنده از اینور به اونور میدوئه یا نه، میسنجیم. واقعا وظیفمون چیه؟مشغولیت یا تاثیرگذاری؟ توی مقاله « قدرت هیچکاری نکردن اکسیدو» به این موضوع میپردازیم.