زندگی یک بازی ویدیویی هست و میتونی برای برنده شدن در این بازی، کدهای تقلبش رو اینجا ببینی
بازیکن شماره یک، به راهنمای استراتژی بازی زندگی خوش اومدی.
همونطوری که متوجه شدی بازی زندگی خیلی سخته؛ تو با چالشهای غیر منتظره و همچنین دورههای ناامیدی طولانی زیادی مواجه خواهی شد.
اغلب اوقات با شک و تردید خود دست و پنجه نرم میکنی.
احساس درماندگی میکنی بله زندگی سخته؛ اما نترس؛ این راهنمای کوتاه برای کمک به تو در تکمیل مأموریتها و تکمیل بازیها در بالاترین سطح ممکن طراحی شده.
هدف زندگی خیلی سادست؛ اونم اینه که تا جایی که ممکنه به بالاترین سطح برسی. هر سطح در زندگی چالشهای خاصی رو به همراه داره که باید بهش غلبه کنی.
وقتی که به چالشها غلبه کردی؛ میتونی به مرحله بعدی بری.
هدف، کامل کردن سطحهای مختلف تا جایی که امکان داره هست.
در پایان بازی، فردی که در بالاترین سطح قرار داره بهترین تشییعجنازه را خواهد داشت.
۵ مرحله زندگی
اینجا ۵ مرحله زندگی را معرفی میکنیم:
- مرحله ۱- غذا و جای خواب پیدا کن.
- مرحله ۲- مطمئن شو که نمیمیری.
- مرحله ۳- آدمهای خودت رو پیدا کن.
- مرحله ۴- کاری رو که هم برای خودت و هم دیگران ارزشمند هست رو پیدا کن.
- مرحله 5- از خودت میراث به جا بزار.
مرحله ۱ فقط به این معنیه که تو بیخانمان و گشنه نیستی؛ که این یک پیش نیاز برای هر چیز دیگهای هست. اگر توی این مرحله گیر کردی احتمالاً حتی این متن رو نمیتونی بخونی.
سطح ۲ یکم پیچیدهتره؛ چون خیلی از افراد جای خواب مناسب دارن اما به خاطر جنگ بیرون از خ.نه نمیتونن بخوابن یا شاید هم پدر معتادشون میخواد خونه رو آتیش بزنه.
برای رد کردن مرحله، ۲ باید خونه امن و پایدار پیدا کنی.
عبور از مرحله ۲ مستلزم پیدا کردن راهی موفق، برای حذف موقعیتهای خطرناکه.
مرحله ۳ به معنای داشتن روابط هست. پیدا کردن افراد مناسبی که دوستشون داری و دوستت دارن.
شاید این مرحله آسون و جالب به نظر بیاد؛ اما تقریباً اکثر مردم توی این مرحله گند میزنن.
مرحله ۴ به معنای ایجاد مهارت یا دانش یا توانایی هست که به دنیای اطراف شما ارزش میبخشه و همچنین باعث میشه حس کنی خیلی خفنی.
مرحله ۵ جهت اطمینان از اینکه وقتی مردی، زندگی تو مهم بوده. حالا میتونی قابش کنی و بزنی به دیوار قهرمان.
خیلی از ماها به خاطر والدینمون شروع خوبی داریم.
اگر خوش شانس باشی والدینت تو رو با موفقیت به مرحله ۳ میرسونن و حتی ممکنه توی مرحله ۴ هم کمکت کنن.
حالا والدینت از تو مراقبت کرده باشن اما از لحاظ احساسی مشکل داشته باشن، اون وقت تا مرحله ۲ میتونی برسی و توی مرحله ۳ تنهای تنهایی.
طراحی زندگی
زندگی یک بازی پیچیدست و ماها از مکانهای مختلف و با شرایط مختلف بازی را شروع میکنیم؛ که میتونه برای ما مزایا و معایبی به همراه داشته باشه.
اما چون اکثر مردم توی درک مفهوم زندگی مشکل دارن؛ فرض میکنن که کنترلی به زندگیشون ندارن؛ این فرض خیلی دور از حقیقته.
طراحی بازی زندگی خیلی سادست و توسط چند اصل اساسی هدایت میشه.
- زندگی طوری طراحی شده که مشکلات دشوار و غیر منتظره ای رو برات به وجود بیاره. زندگی یه رودخانه پر از مشکلاتی هست که باید باهاشون روبرو بشی؛ یا حلشون کنی یا بهشون غلبه کنی. اگر توی هر قسمتی، مشکلاتی که زندگی برای ما به وجود آورده تموم بشن؛ به عنوان بازیکن برای خودمون مشکلاتی رو به وجود میاریم. مشکلات چیزهایی هستن که ما را مشغول نگه میدارن و به زندگی ما معنا میبخشن؛ بنابراین برای فتح مرحله ۴ و ۵ (ارزش دادن و میراث) ضروری هستن.
ما به عنوان بازیکن بیشتر وقتمون رو صرف آماده کردن خودمون، برای مشکلات میکنیم؛ اما غافل از اینیم که مشکلاتی که تجربه میکنیم غیر منتظره هستن.
این مشکلات پی در پی و غیر منتظره به بازیکن این حس رو میده که کنترلی روی زندگی خودش نداره؛ در حالی که هدف زندگی، کنترل اون چیزی که برای تو اتفاق میافته نیست؛ بلکه کنترل و انتخاب نوع واکنشت به مشکلاته.
- ممکنه بازیکنها با دو روش با مشکلات روبرو بشن؛ یا حلشون کنن یا حواس خودشون رو پرت کنن؛ اما همه به مشکلات پاسخ میدن (واکنش نشون ندادن به یک مشکل خودش یک واکنشه)
به صورت کلی تمام واکنشها به دو دسته تقسیم میشن: راه حل و حواس پرتی.
راه حلها اقداماتی هستن که مشکلات را حل میکنن و جلوی ادامه یا تکرارش توی آینده رو میگیره.
حواس پرتیها هم اعمالی هستن که به منظور انکار وجود مشکلات یا کاهش درد ناشی از مشکل طراحی شده طراحی شدن.
اگر یک بازیکن احساس کنه که یک مشکل رو درک میکنه و قادر به روبرو شدن باهاش هست، راه حل رو پیگیری میکنه.
اما اگر اینطور نباشه احتمالاً به سمت حواس پرتیها میرن تا بهشون کمک کنه که از مشکلات فرار کنند
- هرچی بیشتر از یک راه حل یا حواس پرتی استفاده بشه؛ استفاده مجدد ازش آسانتر میشه؛ تا جایی که در نهایت ناخودآگاه و به صورت خودکار انجام میشه.
وقتی یک راه حل یا یک حواس پرتی ناخودآگاه و خودکار انجام میشه؛ تبدیل به یک عادت شده.
عادتهای راه حلی، ضروری هستن چون از بازگشتت به مرحله های قبلی که طی کردی؛ جلوگیری میکنه.
وقتی یک بازیکن برای مرحلهای از زندگی، راه حل پیدا میکنه باید اون رو به اندازه کافی به کار ببره تا به یک عادت تبدیل بشه؛ بنابراین به اون سطح تسلط پیدا میکنه و بهش اجازه داده میشه که به سطح بعدی بره.
- راه حلها ما را به سمت سطح بعدی سوق میدن و حواس پرتیها ما را توی همون سطح نگه میدارن. از اونجایی که رسیدن به مرحلههای مختلف زندگی، مستلزم حل کردن مشکلات هست؛ منحرف کردن خودمون از مشکلات تضمین میکنه که توی همون سطح گیر میکنیم.
اگر حواس پرتیهای ما تبدیل به عادت بشن؛ در اون صورت ما توی سطحی گیر میکنیم و حتی ازش آگاه هم نیستیم.
اگه تا به حال به این فکر کردی که همه روابطت، توی دهه اخیر، به طرز وحشتناکی شکست خورده؛ به احتمال زیاد عادتهای حواس پرتی جلوی تو رو، برای رسیدن به صمیمیت لازم، برای رد کردن مرحله ۳ میگیره.
فرمول برنده شدن توی بازی زندگی
خیلی سادست.
الف) راهحلها و حواس پرتیهای خودت رو به درستی بشناس
ب) حواس پرتیهات رو از بین ببر
یک مثال خیلی ساده
مشکلی در محل کارت وجود داره و رئیست ازت متنفره. توی این موقعیت یا من میتونی دنبال راه حل باشی (مثلاً با رئیست روبرو بشی، باهاش صحبت کنی، دنبال تغییر شغلت باشی، سختتر کار کنی و…)
یا میتونی حواس خودت رو از مشکل پرت کنی یا دنبال فرار ازشون باشی (مثلاً هر شب مهمونی بری، مواد مخدر مصرف کنی و…)
هرچه بیشتر راه حلها را انتخاب کنی؛ راه حلهای بعدی آسون تر میشه؛ بنابراین به مرحله بعدی میری و هرچی بیشتر حواس پرتیها را انتخاب کنی؛ حواس پرتیهای بعدی آسونتر میشه و تو به یک شخص بیهدف با علایق عجیب و غریب تبدیل میشی.
قبل از اینکه کدهای تقلب زندگی رو بهت یاد بدم؛ لازمه که یک نکته رو بگم: اونم اینه که عبور از یک مرحله، به این معنی نیست که مشکلات در سطح قبلی تموم شدن.
مثلاً یک بازیکن باید غذا بخوره (سطح ۱)؛ همه ما برای انجام هر کاری باید ایمن باشیم (سطح ۲)؛ کار کردن روی روابط (سطح ۳) و…
و حالا نوبت به کدهای تقلب میرسه
توجه: این کدهای تقلب، مثل راه حلها و حواس پرتیها، برای کار کردن نیاز به تکرار دارن؛ پس باید صبور باشی تا به عادت تبدیل بشن.
تقلب شماره ۱: من مسئول این زندگی هستم.
اولین راه حل مواجهه با مشکلات، اینه که میگن؛ در برابر مشکلاتی که زندگی برای ما به وجود میاره، کاری نمیتونیم بکنیم.
ولی اشتباهه! تو همیشه میتونی برای مشکلاتی که زندگی بهت میده، کاری بکنی.
وقتی میگی برای حل یک مشکل نمیتونم کاری انجام بدم؛ بلافاصله واکنشهات، به حواس پرتیها محدود میشه و اگه این کار رو ادامه بدی خیلی زود زندگی پر از عادتهای حواس پرتی خواهی ساخت.
تقلب شماره ۲: افکارت رو یادداشت کن
جدا کردن راه حلها از حواس پرتیها توی زندگیت، به طور عجیبی سخته و این به خاطر اینه که ما دوست داریم در مورد حواس پرتیها به خودمون دروغ بگیم.
مثلاً به خودمون میگیم که ما به حواس پرتیها نیاز داریم و برامون جنبهی سرگرمی دارن و تحت کنترلشون داریم.
اما بدتر از همه، اینه که گاهی ما به این باور میرسیم که حواس پرتیهای ما در واقع یک راه حله.
ما فکر میکنیم ۱۲ ساعت کار کردن در روز، به ما خانواده دوست داشتنی که میخواهیم رو میده یا نواختن ویولن توی پارک همون شغلیه که میخوایم.
ما اغلب میتونیم؛ سالها یا دههها رو صرف دنبال کردن چیزهایی کنیم که معتقدیم سطح ما را بالا میبرن و یکهو متوجه بشیم که اساساً طی این سالها هیچ کاری نکردیم.
اگرچه احساس خوبی داشتیم، اما چیزی برای نشون دادن نداریم.
بنابراین همه ما باید توانایی مشاهده افکارمون رو گسترش بدیم. روانشناسان به این حالت میگن فراشناخت اما من بهش میگم، آدم گندی نبودن.
برای اینکه افکار خودت رو دنبال کنی و آدم گندی نباشی؛ باید افکارت رو در حالی که تظاهر میکنی مال خودت نیستن؛ گوش بدی. تنها در این صورتی که متوجه میشی چقدر مسخره به نظر میرسن.
یک راه حل معمول برای انجام این کار، اینه که به صورت مرتب افکار خودت رو یادداشت کنی.
میتونه به صورت خاطره نویسی یا وبلاگ نویسی یا حتی نامه و ایمیل به دوستات و خانوادت باشه.
نکته مهم اینجا، اینه که در حل مشکلات زندگی رفتار خودت رو از دیدگاه شخص ثالث بررسی میکنی.
تراپی توی این زمینه مؤثره. در واقع توی تراپی تو مشکلات و راه حلها رو از زبون یک فرد دیگه میتونی بشنوی بنابراین ایجاد عادت به نوشتن، خیلی میتونه باعث رشدت بشه.
تقلب شماره: ۳ دست از شکایت کردن بردار
شکایت کردن به معنای واقعی کلمه کاری نمیکنه.
تاکسی دیر رسید؟ رستوران غذای مورد علاقت رو نداره؟ هواپیما تأخیر داره؟
نفس عمیق بکش… نگهش دار… برای همیشه نگهش دار؛ چون باید دهنت رو ببندی.
شکایت کردن مشکل رو طولانیتر میکنه. مردم شکایت میکنن؛ نه به این دلیل که چیز بدی وجود داره؛ به این دلیل که اونها به دنبال همراهی و همدلی و احساس ارتباط با اطرافیانشون هستن.
متأسفانه شکایت شاید کم فایدهترین راه برای ارتباط با انسانهای دیگه هست. مثل اینه که با شنا توی فاضلاب بگی دارم ورزش میکنم.
تقلب شماره ۴: خیال پردازی را متوقف کن
تخیل انسان خیلی قدرتمنده و همینطور سرگرم کننده؛ اما وقتی تخیل رو برای خودمون اعمال میکنیم؛ میتونه به شکل دیگهای از حواس پرتی تبدیل بشه.
میتونه راهی برای اجتناب واقعیت باشه.
خیال پردازی، راهی برای زندگی بین ایدهها و تصاویر بقیست.
درواقع راهی برای احساس موفقیت در حالی که روی مبل نشستیم.
بیشتر خیال پردازیهای تکراری که درباره خودمون داریم؛ واکنش به ناامنیهامون هست.
زمانی که خیال پردازی شروع به حفظ احساس ارزشمندیت میکنه؛ بدون که دیگه به مرحله بالاتر نمیری.
تقلب شماره ۵: چیزهایی که ازشون خجالت میکشی رو به اشتراک بزار
وقتی ما بچهایم در برابر حل خیلی از مشکلات زندگی، ناتوانیم؛ بنابراین برای حل مشکلات، متکی به والدینمون هستیم.
اگر والدین، نتونن راه حلها رو پیدا کنن؛ ما برای خودمون حواس پرتیها رو ایجاد میکنیم (توجه کردی که بچهها چقدر خیال پردازی میکنن؟ و این تصادفی نیست) تا بتونیم با دشواریهای زندگی کنار بیایم.
حواسپرتی های دوران بچگی تبدیل به عادت دوران بزرگسالی شدن.
وقتی بزرگ میشیم؛ یادمون میره که حواس پرتیهای ما صرفاً واکنشی به مشکلات بوده و به این باور میرسیم که ذاتاً یک چیز اشتباه در ما وجود داره که باید از دیگران پنهونش کنیم؛ بنابراین ما برای پنهون کردن این چیزها، دوباره حواسمون رو پرت میکنیم و این یک حلقه تکرار از حواس پرتی و شرم ایجاد میکنه.
بهترین راه برای خلاص شدن از شر این حلقه، اینه که اونها رو به اشتراک بزاریم و بعدش متوجه میشی که:
- تو عجیب نیستی و بیشتر مردم با همچون مشکلاتی دست و پنجه نرم میکنن.
- در واقع حواس پرتی تو اینه: راههای ناسالم برای جبران احساس بدی که نسبت به خودت داری.
تنها راه درمان تاریکترین قسمتهای خودت، اینه که بهشون نور بتابونی.
توی بازی پیچیده زندگی، برنده شدن مهم نیست؛ مهم دونستن معنای برنده شدنه.
چالش واقعی تصمیم گیری در مورد ارزش زندگی و شجاعت زندگی کردن، هست.
موفق باشی بازیکن شماره ۱
منبع:
مقاله “Life Is a Video Game—Here Are the Cheat Codes” از مارک منسن
خیلی خوب بود
🙏🤍